loading...

آئین مستان

متن روضه شب عاشورا زبان حال حضرت زینب,متن روضه شب دهم محرم,متن روضه امام حسین,متن روضه شب عاشورا امام حسین,متن روضه شهادت امام حسین,روضه حضرت زینب,شب عاشورا

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1747 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3820 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1613 زمان : نظرات (0)

اگر داغ هجرت به جان مانده باشد

بعید است جانی جوان مانده باشد

 شب حضرت زینبِ، هیچ کسی مثل حضرت زینب داغ هجر رو نکشید،لذا برای همینِ که امام زمان می فرمایند: خدارو برا فرج ما به حق عمه جانمون زینب قسم بدید... این یه اشاره است، یعنی یه ذره مثل زینب در هجران من باشید تا من بیام...یکسال این هجران بیشتر طول نکشید،اینقدر گریه کرد برای ابی عبدالله،از دست گریه هاش دوباره دستور دادن زینب رو از مدینه ببرید بیرون،با گریه هاش حکومت رو داشت متزلزل می کرد...گفتند: کجا ببریم؟ گفت:یه جایی ببرید که خاطرات خوبی نداره، یه جایی ببریدش که در و دیوار رو نگاه میکنه زودتر جون بده،لذا  آوردنش شام...

 در آن دل که از فیض یادت بهاری ست

نباید که دیگر خزان مانده باشد

 تو باید بخواهی بیایی بتابی

که خورشید در آسمان مانده باشد

 چگونه نباشی ولی زنده باشم

چگونه به تن بی تو جان مانده باشد

 من آن طفل مردود نامه سیاهم

که هر بار در امتحان مانده باشم

 به لطف تو امیدوارم برایم

برای تلافی زمان مانده باشد

 سر سفره ی اشکت ای کاش امشب

برایم کمی آب و نان مانده باشد

شب روضه ی زینب است و بعید است

برای زبانم توان مانده باشد

 تو خود باید از عمه جانت بخوانی

در این روضه هر روضه خوان مانده باشد

 فرمود:آقاجان! برای کدام روضه است فرمودید:شب و روز اشک می ریزم،اگه اشک چشمم تموم بشه خون گریه می کنم..آیا روضه ی جدت غریبتون ابی عبدالله است؟آقا فرمود:اگه جدم هم بود با من خون گریه می کرد...روضه ی عمو جانتون قمر بنی هاشمِ،آقا فرمود:اگه عباسم بود با من گریه می کرد...روضه علی اکبر؟نه...قاسم؟نه کدوم روضه است؟فرمود: من برا اون لحظه ای خون گریه می کنم،که عمه ی مارو پشت دروازه ساعات آوردن...."بیایید امشب اشکامون رو هدیه کنیم به شهدای مدافع حرم،اونایی که جون گذاشتن پا حرم زینب..."فرمود: برا اون لحظه ای خون گریه می کنم که شهر رو آذین بستن، رقاص هارو جمع کردن،جلو محمل عمه ام زینب...

 تو خود باید از عمه جانت بخوانی

در این روضه هر روضه خوان مانده باشد

نام زینب می‌ برم شعرم پریشان می‌ شود

نام زینب می‌ برم این ابر باران می‌ شود

 نامِ زینب بردم و دریا مودب ایستاد

باز اقیانوسِ نا آرام طوفان می‌ شود

چادرش قدری بتابد آب می‌گردد زمین

روزها در سایه‌ اش خورشید پنهان می‌ شود

 در دعا می‌ ایستد محراب حیرت می‌ کند

از مناجات شبش سلمان مسلمان می‌ شود

 

در مدینه سال ها زهرا صدایش می‌ کنند

وقت تفسیرش خود جبریل دربان می‌ شود

 خم نشد زانوی عباسش به جز در پای او

تا به محمل می‌ رود اکبر شُتربان می‌ شود

 یه لحظه ای وقتی می زدنش رو کرد سمت علقمه،گفت: آی غیرت الله! پاشو ببین نامحرما دور خواهرت حلقه زدن...

یک قدم خانم بیاید کوفه می‌ پیچد به هم

یک قدم بی‌ بی بکوبد شام ویران می‌ شود

 واژه‌ هایش خطبه شد نهج البلاغه جمع شد

خطبه نه تیغ علی انگار عریان می‌ شود

 کیست این ؟ زهرا علی ؟شاید حسن شاید حسین

حق بده آئینه از این اوج حیران می‌ شود

 بادهای کربلا خاکسترش را پس دهید

نیزه داران سایبان بسترش را پس دهید

 لحظه های آخرش چشمش به این در خشک شد

تیرهای حرمله آب آورش را پس دهید

 خوب شد پیراهنی دارد گذارد بر دلش

گفت از بس یادگار مادرش را پس دهید

 آه خیلی پیش او جای رقیه خالی است

کاشکی ای شامیان نیلوفرش را پس دهید

 پیش او می گفت دختر مرد شامی می زدش

لااقل انگشترش ؛ انگشترش را پس دهید

این طرف او داد می زد آن طرف با او رباب

نیزه های بی مروّت حنجرش را پس دهید

 ساعتی در دستتان افتاد دندانش شکست

خیزران در دست ها دیگر سرش را پس دهید

چشامو باز دوباره گریه می گیره

مگه میشه مگه از یاد من میره

 خودم دیدم جوونت غرق غم ها شد

توی میدون چجوری ارباً اربا شد

حسین جانم

 خودم دیدم که اصغر با لبای سرد

غریبونه پیش چشمات تلظّی کرد

 خودم دیدم سپاه شام شده بی تاب

توی میدون می کردی التماس آب

حسین جانم

 خودم دیدم عَلَم از دست ماه افتاد

یه لشگر گرگ به سمت خیمه راه افتاد

حسین جانم

 خودم دیدم می دیدی آسمونو دود

توی گودال یه نامرد روی سینه ت بود

حسین جانم

 خودم دیدم تو مقتل جستجو می کرد

جلو چشمام تنت رو پشت و رو می کرد

حسین جانم

 خودم دیدم قدم هایی که شد تند و

تو دستای یه نامرد خنجر کند و

 خودم دیدم داره قطع میشه اُمیدم

خودم دیدم دوازده ضربه رو دیدم

حسین ....

 تو رو کشتن میومد نغمه ی تکبیر

تو رو کشتن به دستم بسته شد زنجیر

حسین جانم

 حسین جانم فدای جسم بی تابت

تو رو کشتن ندادن قطره ای آبت

 ای تشنه لب،حسین....

 

تو رو کشتن غنائم رو سوا کردن

تنت رو وای توی صحرا رها کردن

حسین جانم

 لذابرا همین عبدالله بن جعفر هر چی التماس می کرد،خانوم! چرا اصرار داری بسترت رو تو صحن خونه زیر آفتاب پهن کنم،دیگه جونی برات نمونده،چرا زیر سایه نمیآی؟فرمود:عبدالله! آخه تو که نبودی ببینی، جلو چشمام،بدن حسینم زیر آفتاب،روی خاک ها،اجازه ندادن کنار بدنش قدری عزاداری کنم...اشکاتو روی دست بگیر،دستای گداییت رو بالا بیار،امر امام زمانِ،صدایی حبس نشه توی سینه،الهی بحق زینب"عجل لولیک الفرج

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1184 زمان : نظرات (0)

راس تو روی نیزه و من پای نیزه ها

خون میچکد زحنجرت آقای نیزه ها

لبهای تیز نیزه کجا و گلوی تو ....

ای کاش بوسه میزدم از جای نیزه ها

قربون اونی که تو روضه ناله خرج می کنه

در بین قتلگاه در اوج هجوم ها ...

هجوم چی؟ گاهی تیر ... نیزه ست... همه اینا بود ...یه عدهسنگ میزدن

در بین قتلگاه در اوج هجوم ها ...

خون شد دهان شاه زغوغای نیزه ها

آی حسین ....

با هر نفس که نام تو را برده ام حسین

هی سنگ خورده بر سرم از لای نیزه ها

داداش تنهایی بچه ها رو سوار ناقه کردم ...داداش به زور رقیه رو ساکت کردم ... داداش به زور رباب ساکت کردم ... اما بساطی داشتم با سکینه ... تو گودال بیرون نمی اومد .... مگه خبر نداری ... دخترا عاشق بابان ... گفت بابا هر دختری از باباش یه یادگاری داره

میخوام انگشترتو ببرم ، به غارت بردن ....

لباستو غارت کردن ....

میدونی چی کار کرد دستشو آورد جلو ، خون گلوی بابارو به موهاش کشید ...گفت داداش من دختر علی ام ، الان یه کاری می کنم دیگه اینا نتونن قدم از قدم بردارنشهر شلوغ ، سر و صداست ، ناموس علی رو آوردن ... همه مردم دارن نگاه می کنن ... چنان فرمود «اسکوتوا» تاریخ میگه زنگ شترا هم ایستاد ، چنان خطبه خواند ، قدیمی های کوفه گفتن صدا ، صدای علی .....اونایی که علی براشون نیمه شب نون خرما آورد ، همونا سنگ آوردن ... هی این بچه ها می گفتن عمه مگه یه زمان تو این شهر زندگی نمی کردی؟؟ مگه تو معلم قرآن نبودی عمه ؟!! پس چرا این زن مرد دارن اینطور می کنن؟؟چنان بی بی خطبه خوند ، نانجیب دید الان تاج تختش بهم میریزه ... چی کار کنم ؟؟ ... یه مرتبه دیدن اون ملعون کنارش بود گفت امیر میخوای یه کار کنم زینب کلامش قطع بشه ؟؟گفت آره ...گفت بدون زینب عاشق حسین ....اگه حسین ببین زبونش بند میاد ....گفت بگو سر بریده رو جلو محمل بیارن ... همچین که عمۀ سادات نگاه کرد دید سر بریدۀ حسین ....به عظمت زینب مرگ ما رو شهادت در راه خودت رقم بزن

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 8350 زمان : نظرات (1)

حاج محمود کریمی

 

نگاه گریه داری داشت زینب

چه گام استواری داشت زینب

دل با اقتداری داشت زینب

مگر چه اعتباری داشت زینب

چهل منزل حسین منجلی شد

گهی زهرا شد و گاهی علی شد

ندیدم زینب کبری تر از این

ندیدم زینت باباتر از این

ندیدم دختر زهرا تر از این

حسینی مذهبی غوغا تر از این

اگر چه غصه دارد آه دارد

به پایش خستگی راه دارد

پس از آنکه زمین را زیر و رو کرد

سپاه کوفه را بی آبرو کرد

به سمت کربلا خوشحال رو کرد

کمی از خاک را برداشت بو کرد

رسیدم کربلا ای داد بی داد

حسین سر جدا، ای داد بی داد

چهل روز است گریانم حسین جان

چو موی تو پریشانم حسین جان

چهل روز است می خوانم حسین جان

حسین جانم حسین جانم حسین جان

به غم ها با جلالت سر ندادم

به دست هیچکس معجر ندادم

همین جا دور اکبر را گرفتند

ز ما شبه پیمبر ما را گرفتند

ولی از من دو دلبر را گرفتند

هم اکبر هم برادر را گرفتند

به تو گفتم که ای افتاده از پا

 ز جا بر خیز ورنه معجرم را...

همین جا بود که سقای ما رفت

همچین که ناقه ها رسید مثل برگ خزون خودشون انداختن رو زمین، تنها کسی که میدونه قبرها کجاست، امام سجاده، دور آقا را گرفتن، یکی میگه قبر آقامون کجاست، اول همه دنبال قبر حسین می گشتن، نشونشون داد، گریه هاشون کردن، یکی گفت: آقا جان قبر قاسمم کجاست؟ علی اکبر کجاست؟ رباب گفت: آقا جان علی اصغرم و کجا دفن کردی؟ گفت: بلند نشو تو بغل بابامه... آخر سر همه بلند شدن طرف علقمه رفتن، آخه وداع با عباس نکردن عاشورا....

همین جا بود که سقای ما رفت

به سمت علقمه دریای ما رفت

پناه عصمت کبرای ما رفت

پی او گوشواره های ما رفت

فقط از علقمه یک مشک برگشت

حسین بن علی با اشک برگشت

همین جا بود که دلها گرفت و

کسی روی تن تو جا گرفت و  

سرت را یک کمی بالا گرفت و 

و از پشت سرت سر را گرفت و

همین که بر گلویت خنجر آمد

صدای ناله ی زهرا در آمد

همین جا بود افتادند تن ها

همین جا بود غارت شد بدن ها

تمامی کفن ها، پیرهن ها

بدون تو کتک خوردند زن ها

سکینه می کند زاری اباالفضل

چه قبر کوچکی داری اباالفضل

---------------------------

همین جا بود الف را دال کردند

تنت را بارها پامال کردند

ته گودال را گودال کردند

تو را با سم مرکب چال کردند

همین جا بود گیسو می کشیدند

هر سو دخترانت می دویدند

همین جا بود تازیانه باب گردید

رخ ما در کبودی قاب گردید

ز خجلت خواهر تو آب گردید

که معجر بعد تو نایاب گردید

سکینه معجر از من خواست اما

خودم هم بودم آنجا مثل آنها...

دانلود روضه اربعین حسینی (ع) زبان حال حضرت زینب (س) 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1821 زمان : نظرات (0)

حاج محمود کریمی

 

ببار ای بارون ببار

بر دلم گریه کن خون ببار

بر شب تیره چون زلف یار

بهر لیلی چو مجنون ببار

ای بارون

فدای غم های تو

خون میچکد از چشمای تو

بی تاب روی زیبای تو

می سوزه عالم در پای تو

ای آقا

خونه دل آسمون

زبون میگیره صاحب زمون

ای امان، ای امان، ای امان

عمه جان، عمه جان، عمه جان

ای عمه

دل زارم در تبه

گوشه ی چادر زینبِ

امشب جون همه بر لبه

روضه خون مادر زینبِ

 وای زینب

رسیده جون بر لبم

می سوزه سینه ی پُر تبم

آسمون تیره ی شبم

قربونی غم زینبم

 وای زینب

اگر که غوغا نکرد

اگه شکوه ز غم ها نکرد

سفره ی دلشو وا نکرد

غصه جیگرشو پاره کرد

وای زینب

دانلود روضه حضرت زینب (س)

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 4288 زمان : نظرات (0)

حاج حسن خلج

 

 

رفتم از کوی تو و پیش تو جامانده دلم

پیش تو مانده و از سینه جدا مانده دلم

گفتم اسباب سفر جمع کنم با دقت

زینب جان مگه چیزی مونده بود جمع کنی؟ هر کی یه چیزی زده زیر بغلش داره از یک جایی فرار میکنه،تو کوفه وقتی زن خولی نصف شب از خواب بلند شد دید خونه اش نورانیه،اومد توی مَدبَخ سر ابی عبدالله رو پیدا کرد دیوونه شد سر ابی عبدالله و بغل کرد ،دوید تو خیابون و کوچه،هی داد میزد میگفت:مردم شوهرم برام سر بریده آورده،یه مرتبه دید از هرخونه ای یه نفر بیرون اومد یکی یه پیراهن خون آلود دستش گرفته،یکی یه جفت گوشواره دستش گرفته،زنهای کوفه داد میزنند،چرا این سوغاتی ها اینقدر خون آلوده؟از همه جانسوزتر یه وقت دیدن یه خانمی دوید،یه گهواره چوبی زیر بغلشه

گفتم اسباب سفر جمع کنم با دقت

راه افتادم و ای وای که جا مانده دلم

میخوام آتیشت بزن،حاضری یانه؟

خداحافظ ای برادر زینب

به خون غلطان در برابر زینب

خداحافظ ای برادر زینب

همه رفتند و شدم تک و تنها

خدا را چه سازم در این دل صحرا

خداحافظ ای برادر زینب

ببین دشمن

غیرت الله بلند شو،بلند شو

ببین دشمن حرمت تو شکسته

خیمه هات رو بردن حسین..،خوابیدی؟

ببین دشمن حرمت تو شکسته

ببین دست خواهر تو ببسته

چون چاره نیست میروم و میگذارمت

ای پاره پاره تن به خدا میسپارمت

 

خداحافظ ای برادر زینب

دانلود روضه وداع حضرت زینب (س)

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 11031 زمان : نظرات (0)

حاج مهدی سلحشور

 

آی بمیرم، ای کاش یکی به جای دستای زینب چشمای زینب و می بست، این منظره ها رو نمی دید، آخ تا رسید کنار گودال قتلگاه، هر چی صدا زد، دادش جواب زینب و بده، حسین چشما رو باز نکرد، تا قسم داد حسین جان، جان مادرم، چشمای خون گرفته رو باز کرد، زینب برگرد برو به خیمه، می گه دیدم زینب داره می ره، اما عقب عقب می ره، هی به سر می زنه، هی فریاد می زنه، حسینم و دارن می کشند، أَمَا فِیکمْ مُسْلِمٌ؟ یه مسلمون بین شما پیدا نمی شه؟ آی بمیرم، نانجیب روی زینب و زمین زد، گفت:مگه نمی بینی حسین و دارن می کشند، گفت :کار حسین و زودتر تموم کنید، یه وقت زینب ببینه، سری به نیزه، اگه این روضه یه شب در سال جا داشته باشه بخونی امشبه، وقتی شام غریبانیه، بی بی زینب زیر این خیمه نیم سوخته ها خوابش برد، عجب خوابیدنی، خواب به چشمش اومد یا نه، بی بی بیهوش رو زمین اوفتاد، این بچه ها سرشون رو دامن بی بی، همه از حال رفتند، یه وقت در عالم رؤیا حضرت زهرا سلام الله علیها رو در خواب دید، مادر اومدی، اما دیر اومدی، یه جمله رو می خوام عرض کنم، گفت زینب جان، من از صبح اینجا بودم، خودم همه ی منظره ها رو دیدم، اونوقتی که می خواست سر از بدن حسین جدا کنه، سر رو دامن خودم، هر چی فریاد زدم، بُنَیَّ،

 

حدود ساعت سه، من عقیله دختر حیدر

چنان مرغی که پرپر می زند، بر خاک و خاکستر

حدود ساعت سه، من پریشان آمدم با سر

ولی مثل همیشه باز از من زودتر مادر

حدود ساعت سه، دیدمت بر خاک و خاکستر

ولی عریان نه پیراهن نه عمامه، نه انگشتر

 

آنطرف از دور دیدم سارقی کرده کمین

 چشم دارد او به انگشتر به خیلی چیزها

جا گرفته روی سینه آن سگ حار از قفا

می زند هی ضربه بر حنجر به خیلی چیزها

کاش تنها آن حرامی با گلویت کار داشت

می خورد این تیزی خنجر به خیلی چیزها

با قد خم مادرت آمد عیادت کرده ای یاد پهلو

یاد میخ در به خیلی چیزها

داخل گودال حالش را رعایت می کنی

چون که حساس است مادر به خیلی چیزها

صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله

شب عاشوراست امشب، کربلا غوغاست امشب

چه خبره امشب تو خیمه ها، آی، نوکرا، فدایی های ابی عبدالله، بیاید بریم تو خیمه، با حضورمون با ناله زدنمون، با گریه کردنمون امشب تسلای دل زینب باشیم، اینقدر زینب از دیدنتون خوشحال می شه، اینقدر سکینه خوشحال می شه، آخه صدای پای اسب ها می اومد می گفت عمه، لشکر برا کی داره می آد، تا صدای پای دو تا مرکب اومد، مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر، تا این دو تا اومدند به زینب خبر دادند، برا حسینت لشکر اومده، اینقدر زینب خوشحال شد، به حبیب که گفتند بی بی زینب از اومدن شما اینقدر خوشحال شده، شروع کرد گریه کردن، گفت:مگه من کیم؟ الحمدالله من باعث خوشحالی زینب شدم، آی کربلایی ها با ناله تون امشب دل زینب و خوشحال کنید، ناله بزنید یاحسین..........

 

که ای خفته خوش به بستر خون دیده باز کن

احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن

ای وارث سریر امامت، به پای خیز

ما را سوار بر شتر بی جحاز کن

 

دلی در خون نشسته دوست داری

بگو قلبی شکسته دوست داری

تو را ای عشق بی سر دوست دارم

مرا با دست بسته دوست داری

 

نه تنها تیر و تیغ وسنگ بوده

سر پیراهنت هم جنگ بوده

ولی شرمنده زینب دیر فهمید

که انگشتر به دستت تنگ بوده

دانلود روضه شب عاشورا زبان حال حضرت زینب (س) 

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 67
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 440
  • آی پی دیروز : 676
  • بازدید امروز : 1,464
  • باردید دیروز : 4,533
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 5,997
  • بازدید ماه : 5,997
  • بازدید سال : 1,321,030
  • بازدید کلی : 19,826,858